Get Free
Finally
بالاخره
I’m crossing the threshold
دارم از آستانی در رد میشم
From the ordinary world
از دنیای معمولی (خارج میشم)
To the reveal of my heart
که قلب (ماهیت) خودمو آشکار کنم
Undoubtedly
بدون شک
That will for certain
این به طور قطع
Take the dead out of the sea
مُرده رو از دریا بیرون خواهد کشید
And the darkness from the arts
و (بیرون خواهد کشید) تاریکی رو از هنرها
This is my commitment
این تعهد منه
My modern manifesto
بیانیه ی مدرن من
I’m doin’ it for all of us
دارم این کارو بخاطر هممون انجام میدم
Who never got the chance
مایی که هیچوقت فرصتش رو بدست نیاوردیم
For… (Amy) and for… Whitney
برای ایمی (واین هاوس) و برای ویتنی (هیوستون)
And all my birds of paradise
و همه ی پرندگان بهشت من
Who never got to fly at night
که نتونستن تو شب پرواز کنن
‘Cause they were caught up in the dance
چون درگیر رقص شده بودن
Sometimes it feels like I’ve got a war in my mind
بعضی وقتا احساس میکنم که انگار یه جنگی تو ذهنم دارم
I want to get off, but I keep ridin’ the ride
میخوام پیاده شم، ولی به روندن این سواری، ادامه میدم
I never really noticed that I had to decide
هیچوقت واقعا متوجه نشدم که باید تصمیم بگیرم
To play someone’s game or live my own life
که (آیا) بازی یکی دیگه رو بازی کنم یا زندگی خودمو زندگی کنم
And now I do
و الان میدونم
I wanna move
میخوام بیام بیرون
Out of the black
بیرون از سیاهی
Into the blue
به آبی بودن
Finally
بالاخره
Gone is the burden
مشکل رفع شده
Of the Crowley way of being
از “کراولی” طور بودن (کراولی، مردی علاقه مند به ماوراء الطبیعه از انگلیس بود که خود را پیامبر خوانده و گفته بود: عشق بالاتر از همه چیز است)
That comes from energies combined
این ناشی از همه ی انرژی ها در کنار همه
Like my part was I Was not discernin’
مثل نقش من (که) تشخیص میدادم (یا) نمیدادم
And you, as we found out
و تو، همین طور که ما پی بردیم
Were not in your right mind
توی حالت معقول خودت نبودی
There’s no more chasing rainbows
دیگه تعقیب رنگین کمانی در کار نیست (خوش خیالی دیگه ممنوع)
And hoping for an end to them
و امیدواری به پایانی برای اونا
Their arches are illusions
قوس های اونها، تخیلاته (لانا اینجا از واژه ی قوس استفاده میکنه، چون درست همونطور که طاق ها باعث تحمل وزن ساختمون میشه
و از فروریزی اونا جلوگیری میکنه، تخیلات یه عده هم از فروریزی عقایدشون جلوگیری میکنه)
Solid at first glance
در نگاه اول، پابر جاست
But then you try to touch them
ولی وقتی میخوای بهش دست بزنی (بطور واقعی بشناسی)
There’s nothing to hold on to
چیزی برای گرفتن نیست
The colors used to lure you in
رنگ ها قبلا تو رو اغوا میکردن
And put you in a trance
و تورو به حالت خلسه ببرن
Sometimes it feels like I’ve got a war in my mind
بعضی وقتا احساس میکنم که انگار یه جنگی تو ذهنم دارم
I want to get off, but I keep ridin’ the ride
میخوام پیاده شم، ولی به روندن این سواری، ادامه میدم
I never really noticed that I had to decide
هیچوقت واقعا متوجه نشدم که باید تصمیم بگیرم
To play someone’s game or live my own life
که (آیا) بازی یکی دیگه رو بازی کنم یا زندگی خودمو زندگی کنم
And now I do
و الان میدونم
I wanna move
میخوام بیام بیرون
Out of the black
بیرون از سیاهی
Into the blue
به آبی بودن
Out of the black
بیرون از سیاهی
Into the blue
به آبی بودن
Out of the black
بیرون از سیاهی
Into the blue
به آبی بودن