turning tables
Close enough to start a war
به اندازه کافی به شروع یک جنگ نزدیک شدیم.
All that I have is on the floor
همه ی چیزی که من دارم روی زمین است
(به نظرم منظورش اینه که هر چیزی از عشق و احساس دارم سقوط کرده و به زمین افتاده یعنی دیگه چیزی برام نمونده)
God only knows what we’re fighting for
فقط خدا میدونه که ما چرا داریم میجنگیم
(این رو توی سایت های خارجی نقد موزیک دو جور معنی کردن… یکی اینکه فقط خداس که شاهد رفتارای توئه و اونه که خبر داره چرا با هم مشکل داریم. یکی دیگه هم میگه از بس این جنگ بین من و تو قدیمی و کهنه س که دیگه خودمونم یادمون نیست سر چی شروع شده و فقط خدا میدونه … یعنی خیلی این مشکل بین ما قدیمی و ریشه ایه)
All that I say, you always say more
هر چی که من میگم رو تو همیشه بیشترش رو میگی (یعنی کم نمیاری، کوتاه نمیای میخوای حرف آخر رو تو بزنی)
I can’t keep up with your turning tables
من نمیتونم تحمل کنم که تو مدام شرایط رو به نفع خودت تغییر بدی
(دقت کنید که turn the tables (on somebody) یک اصطلاح هست یعنی طرف مدام کاری میکنه که برنده باشه و شرایط به نفع خودش تغییر کنه)
Under your thumb, I can’t breathe
من نمیتونم زیر ماشه اسلحه ات نفس بکشم (یعنی طوری با من رفتار می کنی که نمی تونم تحمل کنم)
So I won’t let you close enough to hurt me
پس من نمیذارم تو انقدر به من نزدیک بشی که بتونی به من آسیب بزنی
No, I won’t ask you, you to just desert me
نه..من ازت نمیخوام،که فقط منو ترک کنی
I can’t give you, what you think you give me
من نمیتونم بهت بدم اون چیزی رو که تو فک میکنی به من دادی
(بنظرم منظورش اینه که من نمیتونم اون عشق و احساسی رو بهت بدم که تو با خودت فکر می کنی به من دادی چون با خودت فکر می کنی به من عشق رو دادی در حالیکه اینطور نیست)
It’s time to say goodbye to turning tables
وقته خداحافظیه با حس برتری جویی
To turning tables
حس برتری جویی
Under haunted skies I see you, ooh
زیر آسمون های بی روح میبینمت..اه (منظورش تباهی رابطه ست یعنی دنیای بی احساس)
Where love is lost, your ghost is found
جایی که عشق گم شده، روح تو پیدا میشه (یعنی روح تو به دنیای بی احساس تعلق داره)
I braved a hundred storms to leave you
من جلوی صدها توفان مقاومت کردم تا بتونم ترکت کنم
(یعنی یه راه طولانی رو طی مردم و کلی با خودم کلنجار رفتم تا بالاخره تونستم تصمیم بگیرم که ترکت کنم)
As hard as you try, no I will never be knocked down
هرچقدر هم که به سختی تلاش کنی، نه من هرگز تسلیم نمیشم
(یعنی من دیگه به این رابطه برنمی گردم)
I can’t keep up with your turning tables
من نمیتونم تحمل کنم که تو مدام بخوای همه چیز رو به نفع خودت تغییر بدی
Under your thumb, I can’t breathe
من نمیتونم زیر ماشه اسلحه ات نفس بکشم
So I won’t let you close enough to hurt me
پس من نمیذارم تو انقدر به من نزدیک بشی که بتونی به من اسیب بزنی
No, I won’t ask you, you to just desert me
نه..من ازت نمیخوام،که فقط منو ترک کنی
I can’t give you, what you think you give me
من نمیتونم بهت بدم اون چیزی رو که تو فک میکنی به من دادی
It’s time to say goodbye to turning tables
وقته خداحافظیه با حس برتری جویی
To turning tables
با حس برتری جویی
Next time I’ll be braver
دفعه ی بعد من شجاع تر خواهم بود
I’ll be my own savior
من خودم نجات دهنده خودم خواهم بود
When the thunder calls for me
ادامه خط قبل وقتی که بخاطر من اسمون رعد و برق زد
Next time I’ll be braver
دفعه ی بعد من شجاع تر خواهم بود
I’ll be my own savior
من خودم نجات دهنده خودم خواهم بود
When the thunder calls for me
وقتی که بخاطر من اسمون رعد و برق زد…
Next time I’ll be braver
دفعه ی بعد من شجاع تر خواهم بود.
I’ll be my own savior
من خودم نجات دهنده خودم خواهم بود
Standing on my own two feet
روی 2تا پای خودم می ایستم
(خلاصه چند خط بالا این میشه که بعدها مثلا در رابطه بعدی اگر همچین شرایطی برام بوجود بیاد دیگه نمیذارم اینقدر این رابطه بد من رو پژمرده کنه و سریع تمومش می کنم و اشتباه این بار رو مرتکب نمی شم.)
I won’t let you close enough to hurt me, no
من نمیذارم به اندازه ای بهم نزدیک بشی که بهم صدمه بزنی
I won’t ask you, you to just desert me
نه..من ازت نمیخوام،که فقط منو ترک کنی
I can’t give you, what you think you give me
من نمیتونم بهت بدم اون چیزی رو که تو فک میکنی به من دادی
It’s time to say goodbye to turning tables
الان وقتشه که به این حس برتری جویی و برنده شدن بگیم خداحافظ
To turning tables
به این حس برتری جویی
Turning tables, yeah
به این حس برتری جویی ، اره
Turning oh…
به این حس برتری جویی، اوه